"پای تو که وسط باشد "
من عاشق همهی کارهای نفرت انگیزِ جهان میشوم..
عاشقِ تمامِ چیزهایی که در عمرم احساس خوبی بهشان نداشته ام..
من میتوانم هر صبح اسپرسوی مثل زهرمار را بنوشم..
یا آخر شبها با آبِ سرد دوش بگیرم!
بدون نگرانی از کثیف شدن کفشهایم، توی گل و لای راه بروم!
کلاه پشمیِ کت و کلفتی که ازش نفرت دارم سرم کنم و عاشقانه به تو نگاه کنم!
من حتی شیفتهی دشمنانم میشوم...
بازدید : 234
دوشنبه 20 مهر 1399 زمان : 16:37